۳۵ مطلب توسط «𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌» ثبت شده است

زمانی

زمانی دوستت داشتم. اون‌قدر دوستت داشتم که نه دیگه می‌تونم و نه می‌خوام کسی رو اون‌طوری دوست داشته باشم. ولی همیشه من تسلیم تو بودم: تو هرگز به من تعلق نداشتی، همیشه از من دور بودی حتی وقتی تو آغوشم بودی. گاهی نیمه‌شب دلم می‌خواست بیدارت کنم و فریاد بزنم، چیزهایی بگم که تو رو به خودت بیاره، کلماتی که نجاتت بده و به من بگه از کجا شروع کنم و دنبالت بگردم تا بلکه پیدات کنم. اولین بار که فهمیدم آدم خودخواهی هستی گریه کردم، وقتی فهمیدم تا جایی حاضری برای این و اون ازخودگذشتگی کنی که مزاحم کارت نباشه. هیچ‌وقت صدای گریه‌هام رو نشنیدی، اگه هم شنیدی فکر کردی خواب می‌بینی.

ترانه ایزا – ماگدا سابو

  • ۵
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • پنجشنبه ۱۲ بهمن ۰۲

    خندید.

    و خندید. اما خنده اش فقط بر سردرگمی های هولک افزود، که گاهی از این اتفاق لذت هم می برد، سپس با اندکی ترحم گفت: «هلموت، تو واقعا از آلمانی ها آلمانی تری... فتح تروآ ده سال طول کشید. به نظر می آد ایده ی تو هم همین باشه...»

    بی‌بازگشت - تئودور فونتانه

  • ۷
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • يكشنبه ۱۷ دی ۰۲

    شیطان هم

    شیطان هم وقتی می‌خواهد کسی را به کار زشتی وادارد اول آن کار را به صورت ملکوتی جلوه می‌دهد. همان‌طور که من می‌کنم. من هم از استادم خوب یاد گرفته‌ام.

    اتللو – ویلیام شکسپیر

  • ۵
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • دوشنبه ۴ دی ۰۲

    شبه یلدا

     

    یه منظومه شمسیِ پر از رمزه برام هر تارِ از موهات
    دوتا سیاره روشنه انگار همه جا همراهه ابروهات
    یه مزرعه پر از گل میشدم از تو
    بی تو شدم یه فریاد
    بدونه تو زمین اون رویه وحشتناک و وحشی اش رو نشونم داد

  • ۳
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • پنجشنبه ۳۰ آذر ۰۲

    تنها چیزی

    تنها چیزی که وجود داشت سرگشتگی و ابهام بود و بس؛ ابهامی رقت بار، عذاب آور، ظالم، فریب کارانه، کور و بی پایان.

    شور زندگی – ایروینگ استون

  • ۳
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • سه شنبه ۲۸ آذر ۰۲
    ...𝘉𝘳𝘦𝘢𝘵𝘩𝘦
    منوی وبلاگ