مشکل میشه راه درستو پیدا کرد. از وقتی اومدیم تو این دنیا همهاش گولمون زدن!
مروارید – جان شتاینبک
- 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀
- پنجشنبه ۲ فروردين ۰۳
مشکل میشه راه درستو پیدا کرد. از وقتی اومدیم تو این دنیا همهاش گولمون زدن!
مروارید – جان شتاینبک
راستشو بخواینامسال هم بهم بدگذشت هم سریع.
زیادی سال قشنگی نبود نمیدونم فقط انگاری از اولش حالم خوب نبود تا به همین الانش.
مثلا امسال اولین سالی بود که برای تولدم ذوق نداشتم.
کسیو نداشتم از ته قلبش دوسم داشته باشه.
کلا سال قشنگی نبود نمیدونم.
و خوب امیدوارم ۱۴۰۳ قشنگترین سال زندگیم بشه و پر از آدمایواقعی.
●یک خاطره شاد امسالم که فکر بهش باعث لبخندم میشه.
شاید مسخره به نظر برسه ولی امسال فکر کنم بهار بودش که یه شیرکاکائو رندوم گیرم اومد و خوب چون تاحالا انقد توجه از سمت یه نفر ندیده بودم خندم از روی لبم پاک نمیشد.
و وقتی که کار پیدا کردم و قراره بعد از عید بالاخره برم سراغ شغلی که دوسش دارم قشنگترین لحظه زندگیمو برام ساخت و صددرصد لبخند رو ن تنها رو لبم بلکه رو قلبممحک کرد.
●یک خاطره که بهم یه درس داده.
یه زمانی تو امسال خیلی هارو دوست خودم دونستم و دیدم همین کسایی که فکر میکنم دوستم میتونن باشن بدترین ضربه هارو میزنن پس درسی که گرفتم این شد که تنها باشم قشنگ تر ازینه که دلم از کسایی که ارزش ندارن بشکنه
●چندتا کتاب و وبتون که امسال خوندم(میتونه سال انتشار برای قدیم باشه)
امسال من از منبع های مختلف اشعار مارگوت بیکل عو خوندم ولی خوب کتابشو نتونستم پیدا کنم.
نبرد من رو برای بار چندم ولی اینبار یه چاپ دیگه رو خوندم.
پنج قدم فاصله زیادی برای روحیه سیاسی پسندمعاشقانه بود ولی خیلی قشنگ بود واسم.
روی سفره گرگ عو هنوزم تموم نکردم چون اصلا برام جالب نیست.
تازگیا دو قرن سکوت عو شروع کردم چون کسی که بهم دادش گفت ممنوعه اس و خوبحس اینکه کتاب ممنوعه میخونم خیلی باحاله.
●چندتا فیلم و سریال قشنگی که امسال دیدم(میتونه سال ساخت برای قدیم باشه).
سریال های ایرانی زیادی دیدم و خوشبختانه یا متاسفانه ترکی.
تو ایرانی ها سریال خون سرد جذاب بود چون توش کشتن زیاد داشت.
با سریال ترکی "صدایم را بشنو" وایبشقشنگ بووود.
الانم که دارم بازم سریال ترکی دنبال میکنم
یکیش "اتاق بقلی" عه تازه ی قسمتش اومده.
و "پنهانم کن"اینم قشنگه.
و فیلم
امسال کل اپیزودای گرگ و میش عو برای بار هزارم دیدم.
از طریق پنجره ام از ۱ تا ۳ش.
افتر۴
و اره همینا.
●چندتا انیمه و انیمیشن قشنگ که امسال دیدم (میتونه سال ساخت برای قدیم باشه).
بیشتر کارتونایقدیمی باربی عو دیدم؛تکرار میکنم باربی نه دیزنی.
مثل شاهزاده و گدا،شاهزاده قو،باربی و کفشای باله صورتی و...
خیلی قشنگن هنوز که هنوزه.
●آیا از تصمیم هایی که امسال گرفتم پشیمونم؟
آره امسال خیلی موودی بازی دراوردم و رسما گند زدم به همچی.
●چند جای باحالی که امسال رفتم
امسال جاهای زیادی رفتم ولی بازم شهربازیباحال ترین و قشنگترین جای دنیاس مخصوصا که پشمک صورتی ام داره.
●چندتا چیز مفید یا جالبی که امسال خریدم
دفترای پلنرم،دفترچه خاطرات خیلی سبز که کانسپتش اصلا عین دفترچه یادداشتای معمولی نیست.
ماگ های بزرگمچونتوش شیرکاکائو بیشتری جا میشد.
●آیا امسال به کسی کمک کردم؟ (حتی خودم)
به خیلیا آره مخصوصا پیشی های کوچه خیابون که الان دوستم شدن.
ولی خودم؟نه
●حس و حال امسال رو تو یه بند بهتون میگم.
غنچه ی زخمی از نور سوزان خورشید چشمانش را باز کرد اما جز بیابان بی آب و علف چیزی نیافت؛گویی ریشه ای محکم او را استوار ساخته بود تا از تشنگی جان ندهد اما چه فایده که آن ریشه ام زیاد ماندگار نبود،تک تک گلبرگ هایش یکی پس از دیگری از بین میرفتند و قدرت خورشید تا به نمایش میگذاشتند.
●تشکر و سپاسگزاری امسالم از چه کسی است؟
خوب سپاسگزاری رو از خدا میکنیم که باز هم حواسش بهم بود.
و فکر کنم خانوادم..
دِلِ من، خونه و داغونه بَرات تو میدونی
هَمه چیزو از تو این چِشای خستَم میخونی
بدَنم روح نداره وقتی تو نیستی پیشِ من
همه ی وقتی که نیستی میشه غُصّه میشه غَم
تو چشام اَشکی نمونده که بریزم واسه تو
خُب مَنم گاهی میخندَم ولی نَه، اَندازه تو
به طرز دردناکى فهمیدم وقتى که به من نگاه مى کند، آنچه در اصل مى بیند یک حیوان بامزه است، شبیه دلقک ها و کمى احمق. چیزى شبیه سگى بسیار کوچک با دندان هاى گرازى. او کمترین تصورى از شخصیت واقعى من نداشت. این که من بى اندازه بدبین، تا حدى بدجنس، و نابغه اى مالیخولیایى بودم، یا اینکه من بیشتر از او کتاب خوانده بودم.
فرمین موش کتاب خوان – سم سوج
زمانی دوستت داشتم. اونقدر دوستت داشتم که نه دیگه میتونم و نه میخوام کسی رو اونطوری دوست داشته باشم. ولی همیشه من تسلیم تو بودم: تو هرگز به من تعلق نداشتی، همیشه از من دور بودی حتی وقتی تو آغوشم بودی. گاهی نیمهشب دلم میخواست بیدارت کنم و فریاد بزنم، چیزهایی بگم که تو رو به خودت بیاره، کلماتی که نجاتت بده و به من بگه از کجا شروع کنم و دنبالت بگردم تا بلکه پیدات کنم. اولین بار که فهمیدم آدم خودخواهی هستی گریه کردم، وقتی فهمیدم تا جایی حاضری برای این و اون ازخودگذشتگی کنی که مزاحم کارت نباشه. هیچوقت صدای گریههام رو نشنیدی، اگه هم شنیدی فکر کردی خواب میبینی.
ترانه ایزا – ماگدا سابو