وقتی

وقتی افکار او را دربارۀ کتاب‌ها می‌خواندم، دریافتم که من و رنه هم‌مسلک هستیم: «وقتی مسئله‌ای مرا آزار می‌دهد، به‌دنبال پناهگاه می‌گردم. لازم نیست راه دوری بروم: سفر به قلمرو حافظۀ ادبی کفایت می‌کند. کجا می‌شود مشغولیتی ناب‌تر، همنشینی سرگرم‌کننده‌تر، جادویی دلپذیرتر از ادبیات یافت؟» دقیقاً همین است.

 

تولستوی و مبل بنفش - نینا سنکویچ

  • ۰
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • چهارشنبه ۲۶ دی ۰۳

    عشق

    «چرا فقط توی افسانه‌ها عشق وجود دارد؟ چرا در روزگار خودمان از این اتفاق‌ها نمی‌افتد؟» «می‌افتد، فراوان هم می‌افتد.» «چیزی مثل قصه شیرین و فرهاد، یا لیلی و مجنون.» «شاعر است و احساس، یک چیزی می‌بیند یا می‌شنود، می‌رود گنده‌اش می‌کند، پر و بالش می‌دهد. این جورها هم نبوده که می‌نویسند. ته شاهنامه را بخوان، فردوسی می‌گوید که رستم یلی بود در سیستان، منش کردم آن رستم پهلوان. یا مثلا همین شیرین و فرهاد خودمان، آدم کتاب را می‌خواند و خوشش می‌آید، امّا این قدر بی‌تاب نبوده‌اند که.» «شاید هم بی‌تاب‌تر بوده‌اند و شاعر نتوانسته خوب بیان کند.»

     

    سال بلوا – عباس معروفی

  • ۴
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • پنجشنبه ۲۲ آذر ۰۳
    ...𝘉𝘳𝘦𝘢𝘵𝘩𝘦
    منوی وبلاگ