جز یک زندانی زخمی دیگر چیزی نیست.

فریدون وقتی ویران شدن عشق‌ها را می‌دید، به گووند می‌گفت: «استاد، گناه ما این است که چیز بیشتری از عشق می‌خواهیم. می‌خواهیم عشق پل میان ما و خدا باشد، پل میان ما و میهن… عشق رستگارکننده‌ی ما باشد از بیزاری شهرها، از سردی ادیان، از خستگی درون کشتزارها و کارگاه‌ها، از دربه‌در شدن‌مان در دنیا، از بیگانگی و حاشیه‌نشین بودن‌مان در جهان… می‌خواهیم عشق به ما پر پرواز دهد، نیرو به ما بدهد، قدرت ابداع بدهد. اما عشق خودش در جهانی مثل جهان ما، در شهری که ما در کوچه‌ها و خیابان‌هایش بزرگ شده‌ایم، جز یک زندانی زخمی چیز دیگری نیست… جز زخمی بزرگ و پنهان که حتی جرات نمی‌کند خود را نشان بدهد چیز دیگری نیست… از هر جایی که پیدا شود به دام می‌افتد. اما نگاه کن، دنیا طوری مخلوقات و انسان‌ها و ملت‌ها را از هم جدا کرده است که عشق نمی‌تواند بار دیگر آن‌ها را به هم وصل کند. نگاه کن… استاد من برخی از افراد هرگز عاشق نبوده‌اند، ما فکر می‌کنند عاشق هستند. این زندگی را جهنم می‌کند. بعضی هم چنان انتظارات و امیدهایی به عشق دارند که عشق را همراه با خود ویران می‌کنند.»

 

غروب پروانه – بختیار علی

  • ۳
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • دوشنبه ۲۸ خرداد ۰۳

    ما

    ما امور را از طریق عشق بهتر مى‌شناسیم تا از طریق دانش.

     

    آنک نام گل – اومبرتو اکو

  • ۴
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • جمعه ۲۵ خرداد ۰۳

    همیشه

    همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد.

     

    عامه پسند – چارلز بوکوفسکی

  • ۸
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • يكشنبه ۳۰ ارديبهشت ۰۳

    دوستت دارم

    در گوشش گفت: “دوستت دارم.”

    ویان گفت: “منم دوستت دارم.”

    اما کلماتى که همیشه به نظر خیلى بزرگ مى آمدند، حالا انگار خیلى کوچک بودند. در مقابل دیوارى چون جنگ، عشق چه معنایى دارد؟

     

    بلبل – کریستین هانا

  • ۳
    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • سه شنبه ۲۸ فروردين ۰۳

    12:01

    تولدم مبارک.

    • 𝐓𝐈𝐋𝐃𝐀 ‌‌‌
    • جمعه ۲۴ فروردين ۰۳
    ...𝘉𝘳𝘦𝘢𝘵𝘩𝘦
    منوی وبلاگ